جمعه , 27 مهر 1403 - 6:18 قبل از ظهر
رتبه بندی بهترین قسمت های سریال لاست

رتبه بندی بهترین قسمت های سریال لاست

رتبه بندی بهترین قسمت های سریال لاست

در عصر استریم، معدود سریال‌هایی آنقدر محبوب هستند که جابه‌جایی‌شان بین پلتفرم‌های مختلف به تیتر خبرها تبدیل شود. این اتفاق زمانی افتاد که «آ офис» به پیکاک نقل مکان کرد، زمانی که «دوستان» به مکس (و بعدا HBO مکس) نقل مکان کرد، زمانی که «دختر جدید» به هولو نقل مکان کرد – و زمانی که «لاست» سال‌ها پیش برای اولین بار نتفلیکس را ترک کرد و اوایل این هفته با بازگشتی باشکوه به آن بازگشت.

درام فراموش‌نشدنی سقوط هواپیما که توسط جی.جی. آبرامز، دیمون لیندلوف و جفری لیبر ساخته شده، امسال ۲۰ ساله می‌شود و همچنان به عنوان یکی از استثنایی‌ترین و مهم‌ترین سریال‌های تلویزیونی این قرن، اگر نگوییم تمام دوران، شناخته می‌شود. «لاست» یک شاهکار در داستان‌سرایی گروهی و تولیدات رده بالا در دنیای پیش از «بازی تاج و تخت» (برای سریالی کاملا متفاوت با «بازی تاج و تخت») بود. حتی پایان‌بندی بحث‌برانگیز آن نیز با کمک نگاه به گذشته و حس نوستالژی برای اینکه چطور در تصویر بزرگ‌تر سریال جای می‌گیرد، طرفداران بیشتری پیدا می‌کند.

اما با تمام خوبی‌های «لاست»، این سریال یک افسانه‌ي بی‌عیب نیست. مورین رایان، نویسنده، در مقاله‌ای برای مجله‌ی ونیتی فر در سال ۲۰۲۳ که در «آن را بسوزان» ظاهر شد، از طریق مصاحبه‌ها فاش کرد که بازیگران، نویسندگان و اعضای گروه «لاست» اغلب آن را محیط کاری خصمانه‌ای می‌دانستند، به ویژه برای زنان و افراد رنگین‌پوست. لیندلوف ادعا کرد که چیز زیادی از آن به یاد نمی‌آورد – در آن زمان، «لاست» ۱۷ سال به عقب برمی‌گشت – اما پس از شنیدن اتهامات ابراز تاسف کرد که هر کسی چنین تجربه‌ای را تحت مدیریت او داشته است و او بخشی از یک سیستم گسترده‌تر در هالیوود بوده که رفتارهای بد را جاودانه کرده است.

او گفت: «شیوه‌ای که خودم را رفتار می‌کنم و شیوه‌ای که با سایر انسان‌هایی که مسئولشان هستم و مدیرشان هستم رفتار می‌کنم، محصول تمام اشتباهاتی است که انجام شده است. من به طور قابل توجهی تکامل یافته و رشد کرده‌ام، و نباید به قیمت و آسیب افرادی که در «لاست» آزار داده‌ام، تمام می‌شد.»

به همین منظور، افراد بااستعداد زیادی بخشی از این سریال بودند و بازبینی «لاست» یا انتخاب بهترین قسمت‌ها یکی از راه‌هایی است که امیدواریم با استفاده از آن، بر افرادی که جلوی دوربین و پشت صحنه کار می‌کردند تأکید کنیم. برای بخش زیادی از اجراهایش، «لاست» درباره‌ی این بود که چطور افراد عادی می‌توانند بخشی از چیزی خارق‌العاده باشند و به هدفی والاتر خدمت کنند، و امیدواریم این لیست کار آن‌ها را برای انجام همین کار جشن بگیرد.

20. “Not in Portland” (فصل 3، قسمت 7)

در فصل سوم، قسمت ۷ با عنوان «نه تو پورتلند»، علاوه بر چند شخصیت بازمانده‌ی بدنام، شاهد معرفی شخصیت اصلی دیگری هستیم که قلب تماشاگران «لاست» را به طور کامل تسخیر می‌کند: جولیت برک (با بازی الیزابت میچل). جولیت به مدت شش قسمت یک معمای مرگبار بود (اصلا او چطور اینطوری گردن کسی رو می‌شکست؟?) و سپس با یک وقفه‌ی ۱۳ هفته‌ای عذاب‌آور همراه شد، اما داستان اصلی او بلافاصله بعد از وقفه به مرکز توجه رسید.

جولیت پیش از اینکه به یکی از «دیگران» تبدیل شود، یک متخصص باروری در میامی بود، جایی که تحقیقات پیشگامانه (و پنهانی) او باعث شد تا توسط ریچارد آلپرت (با بازی نستور کربنل) برای یک فرصت کاری مرموز و امیدوارکننده جذب شود. اما او به جای شش ماه، سه سال است که بر خلاف میلش در جزیره گیر افتاده و بابت این موضوع بن را مقصر می‌داند. در خط داستانی مربوط به جزیره، درگیری‌های زیادی بین «دیگران» وجود دارد، جایی که بن هنوز روی تخت جراحی است در حالی که کیت و ساویر سعی در فرار دارند. با این حال، داستان گذشته در هر صحنه لایه‌هایی به شخصیت جولیت اضافه می‌کند و کل بافت شخصیت او را تا پایان تغییر می‌دهد (و باعث می‌شود کمی با او همدردی کنیم به خاطر نفرت مشترک از بن و جلوگیری از دنیِ سادیست از کشتن ساویر). او هنوز یکی از آن‌هاست، اما به طور واضحی همه چیز به سیاهی و سفیدی‌ای که بینندگان فکر می‌کردند نیست.

19. «48 روز دیگر» (فصل 2، قسمت 7)

رتبه بندی بهترین قسمت های سریال لاست

هر زمان که شخصیت‌های جدیدی در «لاست» ظاهر می‌شدند، هم توسط شخصیت‌های درون نمایش و هم توسط طرفدارانی که تماشا می‌کردند به سرعت زیر ذره‌بین قرار می‌گرفتند – نیکی (کیله سانچز) و پائولو (رودریگو سانگتورو) ثابت کردند که ورود چهره‌های جدید به جزیره همیشه به خوبی پیش نمی‌رود. کاری که «آن ۴۸ روز دیگر» به درستی انجام داد، به بازدماندگان (مسافرانی که در قسمت دم هواپیما بودند و در بخش دیگری از جزیره سقوط کردند) داستان پس‌زمینه‌ی خاص خودشان و برخوردهای کافی با «دیگران» را داد تا همدردی مخاطبان را جلب کند. با دیدن اینکه آنا لوسیا (میشل رودریگز)، آقای ایکو (آدواله آکینوی-آگباجه) و برنارد (سم اندرسون) چگونه سقوط و عواقب آن را تجربه کردند، بینندگان توانستند نگرانی خود را گسترش دهند و نظر خود را از شک و تردید نسبت به این تازه واردها به دلسوزی برایشان تغییر دهند.

18. “هر چه اتفاق افتاد، اتفاق افتاد” (فصل 5، قسمت 11)

چگونه بنجامین لینوس (مایکل امرسون) به بنجامین لینوس تبدیل شد؟ برخی استدلال می کنند که تیر خوردن در کودکی می تواند فرد را تغییر دهد. اما آیا بن به خاطر شلیک سعید (نوین اندروز) به او به مرد خبیثی که بود تبدیل شد و شرور اصلی آنها را خلق کرد؟

قسمت “هر چه که اتفاق افتاده، اتفاق افتاده است” مفهوم سرنوشت را بررسی می کند و اینکه آیا تمام سفر در زمان فصل پنجم آینده آنها را تغییر می داد یا فقط چیزی را که قبلا تجربه کرده بودند را محقق می کرد. این قسمت همچنین یک داستان فلش فوروارد عالی برای کیت (اوانجلین لیلی) داشت، که همدردی او با بنِ کودک نتیجه‌ی مستقیم رها کردن آرون برای بازگشت به جزیره بود. جک (متیو فاکس) به او گفت: «سی سال دیگر، آن پسر مردی می شود که مرا به خاطر نیاز به جراحی در قفس زندانی می کند. من قبلاً این کار را انجام داده‌ام. من قبلاً بنجامین لینوس را برای تو نجات داده‌ام، کیت. دیگر نیازی به انجام دوباره آن نیست.»

17. “Born to Run” (فصل 1، قسمت 22)

شخصیت کیت (با بازی اوانجلین لیلی) در طول سریال «لاست» ضربه‌های زیادی می‌خورد، چه به دلیل کمبود ایده نویسندگان و چه به عنوان محصول جانبی زنی که اغلب توسط مردان نوشته می‌شود (قبل از اینکه او به دنبال درمان از طریق مثلث عشقی برود). فلش‌بک‌ها رابطه‌ی لطیفی را بین کیت و معشوق دوران کودکی‌اش تام (مکنزی آستین) نشان می‌دهند، رابطه‌ای غم‌انگیز که با فراری بودن کیت دوباره شکل می‌گیرد. هر کاری که کیت انجام داده، تصادف ماشین در انتها نیست که تام را می‌کشد، و همین برای فریاد کمک از مادر در حال مرگ کیت (بث برودریک) در حالی که کیت در اتاق است کافی است. خط داستانی جزیره همزمان مانند یک جنایی رویه‌ای پیش می‌رود؛ مایکل (هارولد پرینو) در حالی که ساخت قایق را تسریع می‌کند بیمار می‌شود، و باعث می‌شود مخاطب به ساویر (مظنون آشکار) و سپس کیت (در حال فرار!) شک کند، تنها برای اینکه کار سان (یانجین کیم) باشد، اما توسط کیت (نابغه!) طراحی شده است – به همراه این افشاگری که والت (مالکوم دیوید کلی) اولین قایق را سوزانده است چون نمی‌خواهد جزیره را ترک کند. تنش زیادی در این گروه وجود دارد!

16. “شکل چیزهایی که می آیند” (فصل 4، قسمت 9)

بگذارید فقط اشاره کنیم که این قسمت یکی از چندین نامزدی امی برای مایکل امرسون به عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را به ارمغان آورد. داستان حول و حوش خدمه کشتی باری که به سمت کلبه‌ی «دیگران» می‌روند و خواستار آزادی بن لینوس می‌شوند، می‌چرخد. امرسون نه تنها اجرای فوق‌العاده‌ای ارائه می‌دهد، بلکه این قسمت لحظات شوکه‌کننده‌ی زیادی را در خود جای داده است: اعدام وحشیانه‌ی الکس توسط کیمی (کوین دوران)؛ این واقعیت که بن توانایی «احضار» هیولای دود را دارد و اعلامیه‌ی بن به چارلز ویدمور (آلن دیل) مبنی بر اینکه برای تلافی، حالا او دخترش را خواهد کشت. مراقب باش، پنی!

15. “Numbers” (فصل 1، قسمت 18)

هرلی (خورخه گارسیا) شخصیت به اصطلاح “مضحک‌کننده” سریال است، اما قسمت «اعداد» با نشان دادن این قسمت فلش‌بک، به طیف وسیع بازیگری او به عنوان بازیگر صحه می‌گذارد. معلوم می‌شود که هرلی خوش‌بین دروغ نمی‌گفت که میلیون‌ها دلار ارزش دارد و اینکه بدشانسی بعد از برنده شدن لاتاری همه جا دنبال او بوده و او تقصیر را گردن اعداد می‌اندازᏃ: ۴، ۸، ۱۵، ۱۶، ۲۳، ۴۲. جستجوی او برای یافتن معنای این اعداد او را به استرالیا می‌کشاند (با گذر کوتاهی از بیمارستانی که زمانی در آن زندگی می‌کرد، نکتۀ فوق‌العاده‌ای برای قسمت‌های بعدی) و ظاهراً سوار هواپیمای اوشیانیا ۸۱۵ می‌کند، که البته روی جزیره سقوط می‌کند – جایی که او دوباره اعداد را روی اسناد روسو پیدا می‌کند. هرلی با به خطر انداختن جانش در جزیره به دنبال روسو می‌گردد، شخصیتی که تاکنون فقط به عنوان پریشان و غیرقابل پیش‌بینی توصیف شده است، و آن‌ها با توافق بر اینکه اعداد نفرین شده‌اند و دیوانه نیستند که چنین فکر می‌کنند، کوچکترین آرامش را در کنار هم پیدا می‌کنند.

14. “Ab Aeterno” (فصل 6، قسمت 9)
رتبه بندی بهترین قسمت های سریال لاست
برای شش فصل دیوانه‌وار، تماشاگران بیشتر و بیشتر در مورد ریچارد آلپرت (با بازی نستور کربنل) کنجکاو شدند. چرا پیر نمی شد؟ چطور در این همه مکان ظاهر می شد؟ قضیه خط چشمش چه بود؟! در قسمت «از ازل» (Ab Aeterno) بالاخره حقیقت را فهمیدیم. آلپرت در سال ۱۸۶۷ پس از اینکه به جرم قتل مجرم شناخته شد، با کشتی برده «بلک راک» به جزیره آورده شد. او متعاقباً به مهره‌ای در نبرد خیر و شر تبدیل شد: جیکوب (با بازی مارک پلگرینو) در مقابل مرد سیاه‌پوش (تیتوس ولیور). انتخاب‌های متزلزل او نشان‌دهنده‌ی نقص‌های کلی بشریت بود و نشان می‌داد که حتی بازمانده‌های دوست‌داشتنی ما (Losties) مهره‌های کوچکی در یک نبرد بزرگ‌تر هستند.

13. “Lockdown” (فصل 2، قسمت 17)

رتبه بندی بهترین قسمت های سریال لاست

پس از مونولوگ دلهره‌آور «هنری گیل» در مورد کشاندن بازماندگان به دام، او همچنان زندانی باقی می‌ماند در حالی که سعید، کیت و هرلی به دنبال بالن هوای گرم او می‌گردند. فلش‌بک لاک عمق مشکلات او با پدرش و پویایی سمی‌ای را نشان می‌دهد که نه تنها باعث ترومای مادام‌العمر او شده، بلکه رابطه‌اش با هلن (کیتی سیگل) را نیز خراب کرده است. سیستم کامپیوتری در هچ (اتاقک) دچار نقص می‌شود و باعث می‌شود درهای فلزی به حالت قفل پایین بیایند و لاک را زیر یکی از آن‌ها گیر بیندازند. لاک که در این مکان مرموز (هچ، نه خود جزیره) تنها با هنری است، از او التماس کمک می‌کند و قول می‌دهد برای او ضمانت دهد و در این مدت آسیب‌پذیر که با هم در تنهایی می‌گذرانند، رابطه‌ای شکل می‌گیرد. درست زمانی که لاک شروع به باور می‌کند که این مرد همان کسی است که ادعا می‌کند، گروه جستجو بازمی‌گردند – و فاش می‌کنند که بالن را پیدا کرده‌اند، اما سعید قبر کنار آن را حفر کرده است (آقا؟! SERIOUSLY?!)، جایی که مردی به نام هنری گیل را پیدا کرده است.

12. «مرد پشت پرده» (فصل 3، قسمت 20)

رتبه بندی بهترین قسمت های سریال لاست

در اواسط فصل ۳، کاملا مشخص بود که بنجامین لینوس مردی حیله‌گر و خودخواه است. اما چیزی که تا قسمت «مرد پشت پرده» نمی‌دانستیم این بود که او تا چه حد حاضر است برای رسیدن به قدرت پیش برود. برخی از شوکه‌کننده‌ترین اتفاقات در «لاست» به دست او رخ داد و این قسمت هم از آن مستثنی نبود. در رویدادی به نام «تصفیه»، بنِ جوان (که تا آن زمان به طور رسمی عضوی از ابتکار دارما بود) به «دیگران» کمک کرد تا همه اعضای دارما را با گاز سمی بکشند. در همین زمان بود که بن، پس از مسموم کردن و رها کردن پدرش، سرانجام به طور کامل به عضویت «دیگران» (برای خوب یا بد) درآمد.

11. “Psalm 23” (فصل 2، قسمت 10)

در اولین فلش‌بک از دو فلش‌بکی که در این قسمت برای آقای ایکو وجود دارد، نویسندگان و آکینوی-آگباجه به خوبی نشان می‌دهند که چطور ایکو در مدت زمان کمی به چنین شخصیت دوست‌داشتنی‌ای تبدیل شد، آن هم با وجود حضور کوتاه‌مدتش در سریال. او در کودکی برای نجات برادرش از سرنوشت مشابه، مجبور به زندگی خلاف می‌شود و در نتیجه وارد یک مسیر خطرناک می‌گردد. رابطه‌ی آن‌ها هرگز مثل سابق نمی‌شود، اما داستان فاش می‌کند که ایکو همچنان نتوانست او را نجات دهد و اینکه او به طور اتفاقی و بعد از از دست دادن یمی (با بازی آدتوکومبوه مک‌کرمک) کشیش شد. همچنین این قسمت به آکینوی-آگباجه فرصت‌های زیادی می‌دهد تا هم در گذشته و هم در حال حاضر، به بهترین شکل نقش‌آفرینی کند. در جزیره، تمام این اتفاقات به لاک و هواپیمایی که منجر به مرگ بون (با بازی ایان سامرهالدر) شد، برمی‌گردد. هواپیمایی که معلوم می‌شود جسدهای تجزیه‌شده‌ی زیادی را در خود جای داده است، از جمله جسد یمی. این قسمت از «لاست» به شکلی آشکارتر از اکثر قسمت‌های دیگر، جنبه‌ی مذهبی دارد – با وجود خط کلی سریال و به خصوص فصل ۶ – اما حتی با وجود این موضوع، همچنان حسی معنوی و همه‌گیر دارد، و ایکو از خدا و مسیر زندگی‌اش برای درک جزیره استفاده می‌کند.

10. «هیچ مکانی شبیه خانه نیست» (فصل 4، قسمت های 12، 13، و 14)

رتبه بندی بهترین قسمت های سریال لاست

بخشیدن بخاطر سه قسمت بودن این اپیزود سخته، اما این فقط یکی از راه‌های زیادی است که نشون میده چقدر این قسمت فوق‌العاده بوده. فصل ۴ سریال لاست به خاطر اعتصاب انجمن نویسندگان آمریکا در سال ۲۰۰۷ کوتاه شد، اما قسمت‌های فشرده‌شده‌ی اون فصل بی‌وقفه و نفس‌گیر هستند و این سه قسمت پایانی کاملا گویای این موضوعه. فلش‌فوروارد درست بعد از نجات داده شدن شش بازمانده‌ی اقیانوسیک شروع می‌شه، با وعده‌ی تهدیدآمیزی که اتفاقاتی که بین اون موقع و حالا می‌افته قراره وحشتناک باشه و بازماندگان موافقت می‌کنن که هرگز درباره‌ی اون اتفاقات یا جزیره حرف نزنن – و یه پیش‌درآمد هیجان‌انگیز: چطور این شش نفر با هم و سالم به اونجا می‌رسن، با وجود همه‌ی اتفاقاتی که الان روی جزیره در حال رخ دادنه؟
جین (با بازی دانیل دای کیم) و مایکل (که دوباره به هم می‌رسن!) سعی می‌کنن بمب کیمی (با بازی کوین دوراند) رو خنثی کنن، در حالی که اون بن و لاک رو تعقیب می‌کنه، در همین حال فارادی و لپیدوس (با بازی جف فهی) تمام تلاششون رو برای نجات هر چه بیشتر بازماندگان از طریق قایق باری و هلیکوپتر می‌کنن. انتخاب کردن شوکه‌کننده‌ترین و تاثیرگذارترین لحظات از این سه قسمت سخته؛ کمبود سوخت هلیکوپتر، پریدن ساویر (با بازی جاش هالووای) به اقیانوس، انفجار کشتی باری (جیغ‌های سان!)، ناپدید شدن جزیره، دیدار مجدد دزموند (با بازی هنری ایان کاسیک) و پنی (با بازی سونیا والگر) – و اصلا در مورد فلش‌فورواردی که ما رو به پایان فصل ۳ برمی‌گردونه حرفی نمی‌زنیم، یادآور این که درد بیشتری در انتظار بازمانده‌هایی که فرار می‌کنن هست و اینکه به نحوی جان لاک قراره تو یه تابوت با اسم جرمی بنتهام مرده باشه.

9. “LaFleur” (فصل 5، قسمت 8)

عنوان این قسمت که بلافاصله باعث ایجاد گمانه‌زنی در بین طرفداران شد، طی چند دقیقه معنای خود را فاش می‌کند و شروع به زمینه‌چینی برای ریسک‌های عظیم فصل ۵ می‌کند.

وقتی هوراس (با بازی داگ هاچیسون) از اعضای ابتکار دارما در محوطه‌ی امنیتی مست است، هم‌رزمانش او را به لافلور (Sawyer) خبر می‌دهند، کسی که حالا به طور کامل در جامعه‌ی آن‌ها جا افتاده و مسئول امنیت هم هست.

این قسمت در ادامه نشان می‌دهد که مایلز (با بازی کن لئونگ)، جولیت و جین همگی از زمان توقف پرش‌های زمانی در سال ۱۹۷۴، زندگی و هویت‌های جدیدی برای خود ساخته‌اند و به راحتی در میان اعضای ابتکار دارما زندگی می‌کنند.

اما بزرگترین و بهترین فاش‌سازی این است که ساویر و جولیت، زوجی که تا قبل از این فصل به سختی صحنه‌های مشترکی داشتند، حالا با هم هستند و شیمی فوق‌العاده‌ای روی صفحه نمایش دارند. هالووای و میچل رابطه‌ی بسیار خوبی با هم دارند، اما چیزی که این رابطه را حتی بهتر می‌کند این است که به وضوح مشخص است که ساویر و جولیت چقدر برای هم مناسب هستند، برعکس بسیاری از علاقه‌مندی‌های عاشقانه‌ی دیگر در سریال که شخصیت‌ها به هم اهمیت می‌دهند اما نمی‌توانند رابطه‌شان را درست پیش ببرند (دو نفر از آن‌ها به تازگی بیرون از محوطه‌ی امنیتی فرود آمده‌اند!).

کلوزآپ پایانی ساویر شوک او را از دیدن دوباره جک، کیت و هرلی در جزیره نشان می‌دهد، اما همچنین ناامیدی و وحشت را هم به تصویر می‌کشد؛ آرامش کوتاه‌مدت به پایان رسیده است و زندگی یک بار دیگر قرار است پیچیده شود.

8. «Through the Looking Glass» (فصل 3، قسمت های 22 و 23)

رتبه بندی بهترین قسمت های سریال لاست

دو کلمه: فلش‌فوروارد (پیش‌نگاه). پایان فصل ۳ نقطه عطفی بود. درست زمانی که مخاطبان شروع به تعجب کردند که چند داستان گذشته‌ی دیگه می‌تونن تحمل کنن، «لاست» فرمول همیشگی فلش‌بک‌هاش رو برداشت و ۱۸۰ درجه چرخوندش. خط داستانی روی جزیره لحظات فوق‌العاده‌ای داشت: ساویر که بالاخره انتقام خیلی وقته انتظارش رو از تام فرندلی (با بازی ام.سی. گینی) گرفت؛ چارلی (با بازی دومینیک موناهان) که بالاخره از طریق ایستگاه لوکینگ گلس با پنی ارتباط برقرار کرد؛ «اون قایق پنی نیست». اما فاش شدن صحنه‌ی پایانی که جک رو در حال غوطه‌ور شدن تو فلاکت‌زدگی و مستی در آینده نشون می‌داد و اینکه برخی از بازماندگان در واقع تونستن از جزیره فرار کنن، یه شوک کامل بود. از اون نقطه به بعد، دیگه نمی‌دونستیم چی آینده‌ست و چی گذشته، که باعث می‌شد کشف رازهای سریال هیجان‌انگیزتر بشه.

7. “Do No Harm” (فصل 1، قسمت 20)

رتبه بندی بهترین قسمت های سریال لاست

قسمت‌های جک، برخی از بهترین‌ها در زمینه‌ی در هم آمیختن گذشته و حال هستند، و «Do No Harm» در کنار «از طریق شیشه نگارخانه» (Through the Looking Glass) یک کلاس استادانه در زمینه‌ی به نمایش گذاشتن بهترین و بدترین ویژگی‌های دکتر خوب (با بازی با جک‌پوزیشن در نظر گرفتن) به حساب می‌آید.

در جزیره، جک برای درمان جراحات بون بعد از له شدن زیر هواپیما تلاش می‌کند، در حالی که محدودیت‌های پزشکی جزیره با عقده‌ی نجات دادن دیگران او در تضاد است. فلش‌بک حداقل بخشی از دلیل علاقه‌ی جک به نجات دادن مردم را نشان می‌دهد؛ سارا (با بازی جولی بوون)، زنی که ستون فقرات او را جراحی کرده بود، در حالی که بقیه فکر می‌کردند دیگر هرگز نمی‌تواند راه برود. در جنگل، کلیر (با بازی امیلی دی راوین) دچار درد زایمان می‌شود، و این اتفاق باعث ایجاد آشوبی به تمام معنا در جزیره می‌شود که با برخی از شادترین و آرام‌ترین روزهای زندگی جک در زمان ازدواجش با سارا، در هم آمیخته می‌شود.

این قسمت حتی یک ثانیه از زمان خودش را هم هدر نمی‌دهد، از صحنه‌ی افتتاحیه‌ی پر استرس تا حضور کریستین شپرد (با بازی جان تری) و ترس کلیر از اینکه بچه او را نخواهد. همچنین با اولین حضور قطعه‌ی «زندگی و مرگ» به پایان می‌رسد، قطعه‌ای که برای سال‌های آینده به سرود سریال برای مردگان تبدیل می‌شود.

6. “پایان” (فصل 6، قسمت 17 و 18)

رتبه بندی بهترین قسمت های سریال لاست

پایان سریال «لاست» یکی از بحث‌برانگیزترین پایان‌بندی‌های تاریخ تلویزیون بود. در حالی که برخی از اینکه این قسمت دو ساعت و نیمه به تک تک سوالات مرموزی که سریال مطرح کرده بود پاسخ نداد، عصبانی بودند، برخی دیگر آن را پایانی زیبا می‌دانستند که به بسیاری از مضامین بزرگتر سریال اشاره می‌کرد. نویسنده‌ی این متن کاملا در دسته‌ی دوم قرار می‌گیرد.

در حالی که نبرد خیر و شر در جزیره جریان داشت، ایده‌های جهانی‌تر عشق، زندگی و مرگ در دنیای جانبی مورد توجه قرار گرفت. برای سریالی که همیشه تلاش می‌کرد بیشتر در مورد آدم‌ها باشد تا داستان، این پایانی قدرتمند بود. چه کسی هنگام آرام کردن جک توسط وینسنت سگ در لحظات آخرش گریه نکرد؟ و برای کسانی که متوجه نشدند: نه، آن‌ها کل سریال مرده نبودند. (فقط بخشی از آن)

5. “Greatest Hits” (فصل 3، قسمت 21)

وقتی چارلی فهمید که گروهش، درایو شفت، درست بعد از سقوط اقیانوسیک ۸۱۵ یک آلبوم گلچین موفقیت‌آمیز منتشر کرده، لیستی از «بزرگترین موفقیت‌های» خودش درست می‌کند: گاه‌شمار بهترین لحظات زندگی‌اش. با توجه به توانایی پیشگویی دزmond از مرگ حتمی چارلی، و اینکه همه می‌دانستند ماناهان قرار است سریال را ترک کند، همه می‌دانستند چه اتفاقی خواهد افتاد و این قسمت، وداعی درخور بود. «بزرگترین موفقیت‌های» چارلی نه تنها ادای احترامی به این شخصیت دوست‌داشتنی بود، بلکه به بازیگری که او را برای سه فصل به تصویر کشید نیز همین‌طور.

4. “مرد علم، مرد با ایمان” (فصل 2، قسمت 1)

پیش از اینکه به رویارویی حماسی جیک در مقابل مرد سیاه‌پوش برسیم، نبرد اصلی برای تسلط بر جزیره بین جک و لاک بود. در قسمت اول فصل ۲، اختلافات آن‌ها بالاخره به نقطه اوج رسید، اما در حالی‌که علم و ایمان با هم درگیر بودند، مهم‌تر از آن با مردی آشنا شدیم که به یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌های سریال تبدیل شد: دزموند هیوم.

سکانس ابتداییِ «مرد علم، مرد ایمان» چیزی شبیه به چیزی بود که تا به حال در «لاست» ندیده بودیم، و مانند بسیاری از قسمت‌های اول فصل‌های بعد، انتظارات ما را به چالش می‌کشید و پویایی سریال را به طور کامل تغییر می‌داد.

3. “Walkabout” (فصل 1، قسمت 4)

پس از قسمت اول نفس‌گیر و یک قسمت فلش‌بک کِیت که چندان جذاب نبود، «پیاده‌روی» (Walkabout) قسمتی بود که طرفداران را کاملا به «لاست» علاقه‌مند کرد. این قسمتی بود که نشان داد این سریال چه نوع درام‌هایی را می‌تواند خلق کند، و دیگر راه برگشتی نبود.

در فیلمنامه‌ی فریب‌دهنده‌ی درخشان دیوید فیوری (نویسنده‌ی سریال بافی قاتل خون‌آشام‌ها) که به درستی نامزدی امی برای این قسمت را کسب کرد، جان لاکِ جزیره و جان لاکِ فلش‌بک‌ها به نظر دو آدم کاملاً متفاوت می‌رسند. لاکِ بیرون از جزیره کارمند سطح پایینی در یک شرکت جعبه‌سازی بود که در زمان استراحت ناهار بازی‌های عجیب و غریبی انجام می‌داد. لاکِ جزیره با یک چمدان پر از چاقوی شکاری گرازهای وحشی را شکار می‌کند.

افشای نهایی اینکه لاکِ قبل از جزیره معلول و روی ویلچر بوده است، به مخاطب می‌گوید که هرچه فکر می‌کردیم درباره‌ی این آدم‌ها یا سریال می‌دانیم اشتباه است، و این قرار بود تا آخر سریال همین‌طور باشد.

این قسمت همچنین به شدت احساسی است، با جدال ناامیدکننده‌ی لاک با راهنمای تور پیاده‌روی استرالیایی که درست در مقابل صحنه‌های ابتدایی او در قسمت اول قرار می‌گیرد و بیننده را درست جای او (یا بهتره بگیم جوراب‌هاش، وقتی با ناباوری انگشت‌های پاش رو تکون می‌ده) قرار می‌دهد. در حالی که وحشت و آشفتگی سقوط هواپیما او را احاطه کرده، لاک یکی از معجزه‌آساترین لحظات زندگی‌اش را تجربه می‌کند. برای لاک، جزیره یک مشکل نبود؛ نجات او، فرصت دومش بود.

2. “The Constant” (فصل 4، قسمت 5)

یادته چند دقیقه پیش گفتم Desmond Hume به یکی از دوست داشتنی‌ترین شخصیت‌های سریال تبدیل شد؟ حالا تصور کن عشق زندگی‌اش، پنی ویدمر، رو به این داستان اضافه کنی، اونوقت محبوبیت Desmond رو ضربدر یک میلیون می‌کنی. این دوتا واقعا برای هم ساخته شده بودند، اما به طرز غم‌انگیزی از هم جدا افتادن. و وقتی ذهن Desmond در زمان گم شد و مدام بین سال‌های مختلف پرش پیدا می‌کرد، تنها چیزی که می‌توانست او را دوباره سرپا کنه پنی، نقطه ثباتش، بود. Desmond تو یکی از پرش‌های زمانی از پنی خواست که هرگز شماره‌اش رو عوض نکنه، تا اینکه یه روزی تو آینده، اگه بهش نیاز داشت، بتونه پیداش کنه. فراموش کنید Jack و Kate یا Sawyer و Juliet رو. عشق واقعی تو «لاست» مال Des و Pen بود.

1. “Pilot” (فصل 1، قسمت 1 و 2)
رتبه بندی بهترین قسمت های سریال لاست
هدف یک قسمت آزمایشی موفق، معرفی پیش‌فرض کلی سریال و شخصیت‌های کلیدی‌ای است که بخشی از داستان خواهند بود، و در عین حال حال و هوای بالقوه و انتظارات مخاطب برای قسمت‌های آینده را نیز در بر می‌گیرد. قسمت آزمایشی سریال «لاست» همه این کارها را به بهترین شکل انجام داد، به طوری که مجله‌ی «راهنمای تلویزیون» آن را در رتبه‌ی پنجمِ ۱۰۰ تا از بهترین قسمت‌های تاریخ تلویزیون قرار داد. در واقع، قسمت اول «لاست» یکی از بهترین‌ها در تاریخ است و باعث شد مخاطبان مشتاقانه منتظر کشف جزئیات بیشتر درباره‌ی جزیره و گروه نجات‌یافتگان عجیب و غریب آن باشند. در حالی که بسیاری از قسمت‌های آزمایشی برای معرفی چند چهره جدید با مشکل مواجه می‌شوند، «لاست» توانست معرفی بیش از ۱۵ شخصیت را مدیریت کند. این قسمت همچنین باعث شد که تلویزیون به طور کلی سینمایی به نظر برسد – چیزی شبیه به آنچه قبلاً در تلویزیون دیده یا شنیده بودیم نبود – و بعد با سوال پایانی چارلی، “رفیقا، ما کجا هستیم؟” شیفته‌ی سریال شدیم.

مطلب پیشنهادی

مرده‌های متحرک: راهنمای کامل برای زنده ماندن در دنیای آخرالزمان

مرده‌های متحرک: راهنمای کامل برای زنده ماندن در دنیای آخرالزمان

مرده‌های متحرک: راهنمای کامل برای زنده ماندن در دنیای آخرالزمان سریال «مرده‌های متحرک» نگاهی تاریک …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *